دلنوشته ها
مادر! زمزمههای آسمانیات شب هنگام، قلبم را لبریز از احساس میکند.
تو فرشته خاک نشینی هستی که شعله مهرت، هرگز خاموش نمیشود.
سجاده عشق تو لبریز از نگاه و لطف ابدی است.
تو را میخوانم!
تو را که خورشید آسمان بیستاره منی.
تویی که آبی آسمان تمام روزهای منی.
تو را میخوانم! که به شوره زار دلم، به دلواپسیهای بیپایانم، به دلتنگیهای گاه گاهم و به بی صبریهایم، رنگی از سخاوت و عشق میدهی.
تو را میسرایم؛ در سطرسطر مهربانیات، در تبسم روشن و نورانیات، در آشناترین و مهربانترین حروف نامت و در بهاریترین لبخند پنهانت.
تو را میسرایم؛ در غزل شب بیداریهایت، در قصیده بلند بیتابیهایم، در نگاه خسته و مهربانت، در دستهای به قنوت رفته نمازت و در خلوت نیایش صبحگاهت.
مادر ای نوشیده از زلال سپیده دمان!
کدام بهشت موعود زیر گامهایت جوانه زده است؟
تو را در کدام فرا دست آفریدهاند از سرشاری نور و لبخند؟
نوازش دستهای مهربانت، وزش نسیم مهربانیست و لبخندت، راز شکوفایی بهاران تا همیشه.
تو فرشتهای و آرامشی غریب در نگاهت دویده است.
بزرگتر از کلماتی که نمیگنجی در کوچکی و ناچیزی ذهن و زبان و قلمم.
جاری تر از هر آن چه رود، زلال تر از دریا.
تکیهگاه گذشته و آیندهام! از هر ذرهام طلوع کردهای و از درون مرا به نور کشاندهای، به نظاره نشستهای آسمان چشمانم را.
تو را به کدام کلام، به کدام آهنگ، به کدام ترانه بخوانم؟
شکوفه نامت، نوازشگر دریچه چشمان من است؛ تویی که تمام ستارهها بر پنجره چشمانت میدرخشند.
بهشت را زیر پای تو باید جست!
از اینجا که تو ایستادهای تا آنجا که خداوند، بهشت موعودش را برقرار ساخته، به اندازه یک قدم فاصله است.
قصور از ماست که به زیر پای تو، سر خضوع و احترام خم نمیکنیم؛ وگرنه بهشت نزدیک است.
فقط کافی است مادری قدم بر رواق چشمان فرزندش بگذارد تا سرای جاویدان بهشت شود.
این مقامیکه به مادر عطا کردند، همه از لطف آن "ام ابیهایی" است که برای عالم هستی، مادری میکند.
یادت نرود، هر جا بوته عشقی از دل مادری سر زد و درخت محبتی به بار نشست، ریشه اش به باغ مینوی وجود زهرا علیهاالسلام باز میگردد که اگر نبود، رشته پیوند میان آسمانیان و زمینیان از هم میگسست و نقطه اتصال عقل و عشق کور میشد.
پس وقتی به چشمه کوثر زیر پای فاطمه علیهاالسلام راهی نیست، برای طهارت وجود خویش باید بر خاک پای مادر تیمم کرد.
Design By : Pichak |